تسلیم شدن یعنی مرگ

عنوان این نوشتار (تسیلم شدن یعنی مرگ) وقتی به ذهنم رسید که فیلمی کوتاه از تقلای مرغ ماهی خوار و ماهی برای بقا را مشاهده کردم. ماهی تلاش می کرد فرار کند تا زنده بماند و مرغ ماهی خوار نیز در تلاش بود برای ادامه حیات خود غذا بخورد. ادامه خواندن “تسلیم شدن یعنی مرگ”

زنده مانی شد طریق مردمم در این زمان

زنده مانی شد طریق مردمم در این زمان

از فشار زندگی خم قامت پیر و جوان

زنده ایم و زندگی همچون سرابی دور دور

آرزو ها مانده در دل، درد مردم درد نان

مهدی کمالی

۲۵ خرداد ۱۴۰۱ – ساعت ۲۱:۲۰

زندگی درد است گاهی، زنده ای

حدود یک ماه پیش، درد پوستی ناشی از اگزما (اطراف چشم) امانم را بریده و خواب را بر چشمانم حرام کرده بود، با خود مرتب تکرار می کردم «زندگی درد است، درد است زندگی» به نظرم آمد تمام زندگی درد نیست بنابراین تبدیل شد به «زندگی درد است گاهی زندگی» … با خود گفتم درد کشیدن هم نشانی از زندگی است وگرنه مرده ها که دردی احساس نمی کنند پس مصراع اول دوباره تغییر پیدا کرد:

زندگی درد است گاهی، زنده ای

و مصراع اول را اول را که شکار کنی بقیه شعر خودش می آید:

ادامه خواندن “زندگی درد است گاهی، زنده ای”