یک عادت خوب

یادم می آید در دوره راهنمایی بودم که پدرم به من مبلغی پول داد تا خریدهای مدرسه ام را انجام بدهم.
آن موقع کرایه تا شهر یک دهم اکنون یعنی حدود هزار تومان بود؛ رفتم و چیزهایی که میخواستم خریدم و چندروزی نیز خانه فامیل و بستگان ماندم. پس از بازگشت به خانه ،پدرم از من پرسید: پولت را چگونه خرج کردی؟
این سوال باعث گردید به گوشه ای بروم و تمام هزینه ها از رفت تا برگشت را روی یک کاغذ بنویسم.
بعد از نوشتن هزینه ها، خواستم به پدر توضیح بدهم؛ ولی گفت: همین که خودت میدانی پولت را چکار کرده ای کافی است و نیازی به توضیح دادن به من نیست. ادامه خواندن “یک عادت خوب”